ما هر روزه با استفاده از زبان،مجموعهی وسیعی از احساسات و تجربیات خود را بیان میکنیم. با این حال، هنگام توصیف موقعیتهای منفی، اغلب به مجموعهای محدود از کلمات تکیه میکنیم، که یکی از این کلمات، Bad است. کلمه Bad به طور مکرر در مکالمههای روزمره استفاده میشود، که معنایی ساده دارد و برای بیان عمق احساسات ما تاحدی ناکافی است.در ادامه با کلمات مترادفی برای Bad آشنا میشویم، که در هنگام صحبت کردن و یا نوشتن به شما کمک میکند که احساسات خود را دقیقتر بیان کنید.
کلمه Bad، به عنوان یک صفت، برای توصیف چیزی نامطلوب یا کیفیت پایین استفاده میشود. Bad یک کلمه همهکاره است که میتواند طیف وسیعی از ویژگیهای منفی مانند harmful, ineffective, unpleasant, or unethical را دربرگیرد.
برای یافتن مترادف مناسب برای کلمه Bad، ابتدا به درک روشنی از موقعیت و یا Context نیاز دارید. به عبارت دیگر، باید بدانید که چه چیزی Bad است و چرا؟ هنگامی که موقعیت را درک کردید، موارد زیر را باید در نظر بگیرید:
جزئیات: کلمه Bad معنایی کلی و گسترده دارد و به زبانی دیگر معنای مشخص و اختصاصی ندارد. انتخاب مترادف مناسب برای کلمه Bad به شما کمک میکند بخشهای خاصی از یک تجربه را برجسته کنید و هدف خود را در توصیف آن موقعیت ظریفتر بیان کنید.
به عنوان مثال، اگر رئیستان در طول جلسه بررسی عملکرد به شما بگوید که جایی برای بهبود کار شما وجود دارد، این بازخورد مفید و خوشایندی (euphemistic) است. اما اگر در عوض، به سادگی بگویند کار شما بد (Bad) است، ممکن است جلسه را با احساس دلسردی که درمورد کار خود سرزنش شدهاید، ترک کنید. هر دو کلمه عملکرد منفی را در موقعیت کاری شما بیان میکنند اما معانی آنها بطور اساسی متفاوت است.
لحن: انتخاب کلمه درست تاثیر زیادی در لحن شما در صحبتکردن و نوشتن دارد و ممکن است کلمه Bad برای هر موقعیتی مناسب نباشد. انتخاب مترادف مناسب میتواند شما را با دامنه و موقعیت خاصی که در آن ارتباط برقرار میکنید، چه academic, professional, casual باشد، هماهنگ کند.
به عنوان مثال، اگر شما تیم بیسبال کوچکی را مربیگری میکنید و متحمل شکست بسیار بد و سنگینی شدهاید، باید لحن مثبت و دلگرم کنندهای داشته باشید. به جای اینکه بگویید بازی بسیار بدی بود، میتوانید از مترادفهایی با معنای دلگرمکنندهای مانند challenging, tough, یا unfortunate استفاده کنید که در بهبود حال روحی تیم تاثیر بیشتری دارد.
تنوع: تکرار یک کلمه در طول مکالمه و صحبتکردن، نوشتن یا ارائه یک موضوع در کلاس درسT میتواند منجر به یکنواختی در کلام شود که تأثیر پیامی را که میخواهید انتقال دهید، کاهش میدهد. استفاده از مترادفهای کلمه Bad، نوشتار و گفتارتان را متنوعتر میکند که برای مخاطب جذابتر است.
خلاقیت: مترادفها به داستانسرایی شما عمق میدهند. جایگزین کردن کلمه Bad با یک مترادف میتواند به شما کمک کند تا توصیفی دقیقتر از موقعیت داشته باشید، شخصیتهای کاملتری ایجاد کنید و تصویر واضحتری از موقعیتهای منفی ترسیم کنید.
با تمام اینها، هیچ کدام از موارد گفتهشده به این معنا نیست که هرگز نباید از کلمه Bad استفاده کرد، اما با آگاهی از تفاوتهای ظریف مترادفهای آن، نه تنها دایره لغات خود را گسترش میدهید بلکه در انتقال پیام خود، دقیقتر خواهید بود.
در ادامه با مترادفهایی برای کلمه Bad آشنا میشویم.
Disappointing, Displeasing, Poor, Undesirable, Unfortunate, Unpleasant, Deficient, Lacking, Substandard, Unacceptable, Wanting, Atrocious, Awful, Damaging, Detrimental, Dreadful, Horrible, Wretched, Crummy, Lousy, Off, Shoddy, Improper, Inadequate, Subpar, Unproductive, Unsuccessful, Hurt, Ill, Injured, In pain, Sick, Under the weather.
همانطور که گفتهشد کلمه Bad معانی زیادی دارد و در معنای غیررسمی (Informal)، حتی میتواند به معنای (خوب) نیز باشد:
He was the baddest dancer in the competition, with moves no one had seen before.
کلمه Bad همچنین میتواند معنای مثبتی نیز ایجاد و با انکار مخالف چیزی، یک امر مثبت را بیان کند:
The cake wasn’t half bad.
در آخر، این نکته را به یاد داشته باشید که هر کدام از مترادفهایی را که برای کلمه Bad استفاده میکنید، با موقعیت و یا همان Context همخوانی داشته باشد.